11 / 3 / 1392
ن : ما دو نفر

عکس زیبا



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


2 / 3 / 1392
ن : ما دو نفر

بخوانید اما تفکر کنید

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


21 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


20 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...

 

 

 

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!
در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..
میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟
هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!
میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!
هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:
خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...
هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.
پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.
با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟

! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...
 

پائولو کوئیلیو



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


27 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

خود را مجبور به پیشرفت کنید

قابل توجه کسانی که از مشکلات فرار میکنند


خود را مجبور به پیشرفت کنید

 

 

 


ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما
 
آبهای اطراف ژاپن سالهاست که ماهی تازه ندارد.

بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن،

قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و
 
مسافت های دورتری را پیمودند.
 
ماهیگیران هر چه مسافت

طولانی تری را طی می کردند به
 
همان میزان آوردن ماهی تازه
 
بیشتر طول می کشید.

اگر بازگشت بیش از چند روز طول
 
می کشید ماهی ها دیگر تازه نبودند
 
و ژاپنی ها مزه این

ماهی را دوست نداشتند.
 
ادامه مطلب را بخوانید......
 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


27 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

خدایا چرا من ؟ ...

آرتور اش


قهرمان افسانه ای تنیس


هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده،

به بیماری ایدز مبتلا شد.


طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش

فرستادند.

یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود:
"چرا

خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"


آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:

در سر تا سر دنیا

بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده
 
و شروع به آموزش می کنند.

حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.

از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند

و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند

پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.

پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی
ویمبلدون را می یابند.

چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.

و دو نفر به مسابقات نهایی.
 
 


:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


24 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

اسان تر از همیشه بر می خیزم.از سنگها،دریاها،شهرها،رودخانه های بی طرف گذشتم.تا به این میز برسم.تمام ان تمام طبیعت برای همین بود.لیوانم کوچکتر می نماید.اما به نظر سنگین تر شده.دست دراز می کنم تا وزنش کنم.با نفس های غلیظ.دیوارها بلند تر شده تا به پایان.و دیوارترند.سرزده می نماید این خاکی پس از اسفالت.خالص ترین سرما جاری است.میان من و سرما سه متر بیشتر فاصله نیست.از پنجره به خیابانی می ماند که مردم به ان می بالند.به ندرت در روشنای به بیرون می روند.زیبا نیست نگاهبانی این همه درد؟نقاشی است مزهک قاب شده در کنج حیات.سلام کرد کتابی که جلدش به رنگ سبز روشن است.ورقش زدم.ببخشید نمی خواستم مزاحمتان شوم .می بندمش.حیرت زده به جلدش می نگرم.بد شد نه؟اندکی از نظرش افتادم.کتابی دیگر از صفحه ی هفت باز است.بنا به خواندن میکنم.حوصله ندارم از ابتدا بخوانم.سر بر می گردانم.چشمهایم را به هم میزنم.هنوز ساعت سه نشده.راستی خراب است.به طرز عجیبی ساعت مسن شده.میز می افتد.کاغذ هایم را از زمین بر می دارم.ورقی جا می ماند.انگار نمی بینمش.خطوط جوهری مرتب و معنا داری بر روی ان است.چقدر دلم می خواهد.که به تو بگویم که دارند گولت می زنند.

شهاب فولادی



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


24 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

رویای شیرین خدا

خداوندا، مدتهاست از ميان آدمهايي كه خلق كردي كناره گيري كرده ام

نميدانم از آن بالا درست مي بينيشان يا نه، من كه در ميانشان زندگي كرده ام

خودم ديدم همين حوالي مرد پولداري  

كه با حرص و طمع مي كرد،از مالش نگهداري

به سوي ديگر شهر هم ديدم فقيري      -     

كه ز بي نيازي ميل ميكرد،تكه ي نان و پنيري

نميدانم خدايا،  كه اين اعمال انسانيست!    -  

گاهي در شگفتم، حكمت اين آفرينش چيست!

از چه حكمت خلق كردي اينان را     

اينان كه از ياد برده اند،دين و ايمان را

اينها كه مظهر انسانيت را حاجي كرده اند 

جيب خود را پر ز پول و جيب ما را خالي كرده اند

مهرباني و صداقت را كه فروختند به تكه ناني

يادشان نيست، چه بودند يك زماني

دروغ و غيبت هم كه عادت هر روزشان است 

محتاج هر كه باشند، همان معبودشان است

هم تورا يادشان رفته، هم آن روياي شيرينت

كه مي خواستي شوند، اشرف مخلوقات روي زمينت

شاعر................ناصر آقاملکی

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


21 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

زنگ خدا

 

گاهی

نیاز داری

به دور از دنیایِ دیگران

در دنیایِ خودت

 

قدم بزنی

در قلمروِ خیالـ.ت

در امتدادِ

جاده یِ خاطرات

گاهی تند بروی و گهی آهسته ...

و بی مقصد. . .

وآنقدر بروی

تا برسی

به نقطه یِ مقصد

. . . خـــ د ا . . .

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


21 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

پرواز شاهین

پادشاهی که دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کره بود. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.

روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.

صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.

پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.

درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.

پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟

کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.

…………………………………………………..

گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخه‌های زیر پایمان را ببریم.
 
چقدر به شاخه‌های زیر پایتان وابسته هستید؟
 
آیا توانایی‌ها و استعدادهایتان را می‌شناسید؟

 آیا ریسک می‌کنید؟



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


10 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

قابل توجه بعضياااااااااا

خدايا لطفا برو و به بعضي از آنهاييکه ايمان آورده اند يادآوري

کن که تو خدا هستي نه آنها !!



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، طنز، اجتماعی، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

سخنان عمقي ( روش فكر كن)

آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد


بی آب ، دو هفته


بی هوا ، چند دقیقه


بی”وجـــدان”، خـیلی . . .


متاسفانه خیلی !

.

.

مـــــــا،


نســـــلی هستیم کــــه،


بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم…


تایــــــپ کردیـــــــــم
.
.

ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون


در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
.
.

خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !
.
.

نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه …


همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
.
.

کاش کسی یاد معلم ها می داد :


اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند ؛


وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و افتخار به

 

همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !


حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد ، بماند …
.
.

سکوت من هیچ گاه نشانه ی رضایتم نبود !


من اگر راضی باشم ، با شادی می خندم !
.
.

مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

بادکنک سیاه

در یک شهربازی پسرکی سیاهپوست به

 

مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم

فروشنده مهربانی بود.

بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد

تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی

از مشتریان جوان را جذب خود کرد .

سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد

و بعد ازآن یک بادکنک سفید را رها کرد.

بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.

 

پسرکی سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود

و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود.

تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد

و با تردید پرسید : ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم

رها می کردید آیا بالا می رفت ؟

مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد

و با دندان نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید

و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت وپس از لحظاتی گفت :

" پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ

آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد"

دوست من ... چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست ...

 

رنگ ها ... تفاوت ها ... مهم نیستند ...

مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است

تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هرچقدر

ذهنیات ارزشمندتر باشه ، جایگاه والاتر

و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

نظر ریاضیدانان درمورد زنان و مردان

 

 

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.
جواب داد:  
   
اگر

     
زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
    
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
   
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
   
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر

 

    جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند

 

 

 

و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

جاده اي به نام موفقيت


جاده ي موفقيت سر راست نيست

پيچي وجود دارد به نام شكست

دور برگرداني به نام سردر گمي

سرعت گير هايي بنام دوستان

چراغ قرمز هايي بنام دشمنان

چراغ احتياط هايي بنام خانواده

تاير هاي پنچري خواهيد داشت به نام شغل

اما اگر يدكي بنام عزم داشته باشيد

موتوري به نام استقامت

و راننده اي بنام خدا

به جايي خواهيد رسيد كه موفقيت نام دارد




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

بادكنك


اگه یه روز فرزندی داشتي بیشتر از هر اسباب‌بازی دیگه‌ای براش بادکنک بخر.
 
بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می‌ده.
 
بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره
 
 بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه.
 
 

 و مهمتر از همه:

 بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اونقدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده

 




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.كار را بر هیچ یك از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه كاری برای كاسبی وجود دارد ولی دوستی كه از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای كه از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


2 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

تكيه گاه




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


18 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

عمر کافی!؟

براي زيبا زندگي نكردن كوتاهي عمر را بهانه نكنيم
عمر كوتاه نيست .....
ما كوتاهي مي كنيم ......


:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


18 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

ویکتور هوگو

از ميان دو واژه ي انسان و انسانيت
اولي ميان كوچه ها و دومي در لابلاي كتابها سرگردان است  .....



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، ،


18 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

وین دایر

عشقم نثار کسی است که با دستپاچگی در جاده‌ها از من سبقت می‌گیرد.

به کسی که در گوشهٔ خیابان به حالت احتیاج افتاده‌است، کمی پول بیشتری می‌دهم.

بین جر و بحثهای مردم در یک سوپر مارکت می‌روم و سعی می‌کنم به آن محیط عشق ببرم.

در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنویم بخشیدن عشق است

و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم بلکه سعی می‌کنم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی، و یا شبیه به محمد باشم.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


18 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

حقیقت؟!

نمیدانم من اسیرم یا تو؟؟؟

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ،


16 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

مومن


من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش

فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...


خدای من؛ نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...


مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که

با دیدن من کلی دلش شاد میشود ..

 

خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها





:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


13 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

كاملا صحيح

 

 

 

فرستنده : لعيا درخشاني فر



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، علمی ، ،


5 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

ملا نصرالدين

ملانصرالدین به یکی از دوستانش گفت: خبر داری

 

فلانی مرده؟

 

دوستش گفت: نه! علت مرگش چه بود؟

 

ملا گفت: علت زنده بودن آن بیچاره معلوم نبود

 

چه رسد به علت مرگش!



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، اجتماعی، ،


5 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

كمي بيشتر بيانديش

لازم نیست برای طولانی زیستن،

    به روزهای زندگی ات اضافه کنی،   

     تلاشت این باشد که

    "زندگی" را به روزهایت اضافه کنی ....

.

.

.

زندگی مانند بازی شطرنج است، قبل از حرکت کاملاً فکر کنید ...

(چارلز باکتون)

.

.

.

در زندگی خانوادگی، شوم ترین کلمات این دو هستند:

" مال من "  ، " مال تو "




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


3 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

معلم و دانش‌آموز

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد

کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت

که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست.

البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت.


.... در ادامه مطلب              داستان كوتاه قشنگيه ، حتما بخونيد



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


3 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

ارزش یک انسان


سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای دست برده بود،

از افراد حاضر در سمینار پرسید: چه کسی این ۲۰ دلار

را می‌خواهد؟ دست‌ها همه بالا رفت، او گفت: قصد دارم

این اسکناس را به یکی از شما بدهم؛ اما اول اجازه بدهید

کارم را انجام دهم.

 

.........در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، اجتماعی، ،


2 / 9 / 1391
ن : ما دو نفر

سخنان گرانبها از بزرگان

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


23 / 8 / 1391
ن : ما دو نفر

بیشتر آرام و بی صدا باشید

 

رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند

 

درختان میوه خود را نمی خورند

 

خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند 

گل ، عطرش را برای خود گسترش نمی دهد

 

نتیجه :

 

زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .

 

.

 

.

 

.


 

 

 
.
.
 
سطر ها بسیار موثر هستند
 
 
چون به شما میفهمانند که :
 
 
۱٫ نظم و ترتیب همیشه در اولویت است
 
 
۲٫ سکوت معنی دار بهتر از کلمات بی معنی است . . .
 
 
.
 
.
 
 
در مسابقه بین شیر و گوزن ، بسیاری از گوزن ها برنده
 
میشوند
 
 
 
چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی
 
پس
 
 
” هدف مهم تر از نیاز است “
 
.
 
.
 
یک جمله فوق العاده ، که در هر ایستگاه اتوبوس ژاپنی
 
 
نوشته شده است
 
 
اتوبوس متوقف خواهد شد ، اما شما پیاده روی به سمت هدف
 
را ادامه دهید . .
.
.
.
 
 
من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام.
 
 
من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث
 
شکست شود . .
 
 
(توماس ادیسون)
 
.

.

 
از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید
 
 
آنها اشتباهات شما را به خوبی بیان میکنند !
 
 
(شکسپیر)
 
.

.

 
اگر شما برای انجام کاری که باید انجام بدهید ، راهی پیدا کردید
 
 
آن را انجام خواهید داد
 
 
در غیر این صورت ، یک بهانه برای انجام ندادن پیدا کردید . . .
 
.

.

 
طوطی صحبت میکند ، اما اسیر قفس است
 
 
اما عقاب سکوت میکند و دارای اراده پرواز . . .
 
.

.

 
ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستند
 
 
اما
 
 
زمانی رشد میکنیم با کسانی که با ما اختلاف نظر دارند . . .
 
.

 

.

 
اگر شما یک سیب بد طعم را خورده باشید
 
 
میتوانید طعم یک سیب خوب را درک کنید
 
 
پس ، از تلخی های زندگی درس بگیرید تا بتوانید آن را
 
درک کنید
 
.

.

 
اگر رنجی نمی بردیم
 
 
هرگزمهربان بودن را نمی آموختیم . . .
 
 
.

.

 
چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند
 
 
بواسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند . . .
 
.

.

 
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید !

زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید .

 




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


22 / 8 / 1391
ن : ما دو نفر

امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه

استاد سخت‌گیر فیزیک، اولین دانشجو را برای پرسش فرا می‌خواند
 
و پرسش خود را مطرح می‌کند: شما در قطاری نشسته‌اید
 
که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند
 
و ناگهان شما گرما زده می‌شوید، حالا چکار می‌کنید؟
 
دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد:
 
 
من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد.
 
اکنون پروفسور می‌تواند سئوال اصلی را بدین‌ترتیب مطرح کند:
 
حال که شما پنجره‌ی کوپه را باز کرده‌اید، در جریان هوای
 
اطراف قطار اختلال حاصل می‌شود. لازم است محاسبات
 
زیر را انجام دهید:
 
·         محاسبه‌ی مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار
 
·         تغییر اصطکاک بین چرخ‌ها و ریل
 
·         آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم می‌شود
 
و اگر آری، به چه اندازه؟
 
حسب المعمول دهان دانشجو باز می‌ماند و از این که قادر به
 
حل این مسئله نیست، سرافکنده جلسه امتحان را ترک می‌کند.
 
همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم می‌آید
 
 
که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود می‌شوند.
 
پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا می‌خواند
 
و طبق معمول همان پرسش را می‌پرسد:
 
شما در قطاری نشسته‌اید که با سرعت هشتاد کیلومتر
 
در ساعت حرکت می‌کند و ناگهان شما گرمازده می‌شوید،
 
حالا چکار می‌کنید؟
 
این دانشجوی خبره می‌گوید: من کتم را در می‌آورم.
 
پروفسور اضافه می‌کند: هوا بیش از اینها گرم است.
 
دانشجو: خوب ژاکتم را هم در می‌آورم.
 
پروفسور: هوای کوپه مثل حمام سونا داغ است.
 
دانشجو: اصلا ًلخت مادرزاد می‌شم.
 
پروفسور گوشزد می‌کند: دو آفریقائی نکره و نانجیب
 
در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت بشوید.
 

دانشجو به آرامی می‌گوید: میدانید پروفسور،

این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک

شرکت می‌کنم واگر قطار مملو از آفریقائی‌های شهوتران باشد،

من آن پنجره‌ی لامصب را باز نمی‌کنم.




:: موضوعات مرتبط: فلسفه، طنز، ،


13 / 8 / 1391
ن : ما دو نفر

فرق ديوانه و احمق


 

 

خودرو مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط
 
یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض
 
لاستیک بپردازد.

 

هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری .... ادامه مطلب




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


16 / 7 / 1391
ن : ما دو نفر

روح از دیدگاه افلاطون

این مطلب از نظر من عااااالی بود, بهتون پیشنهاد میکنم تا حرف آخرش رو هم بخونید!

افلاطون گفته "روح" دایره است
و من دایره های روحم را کشف کردم!
پنح دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم

در دایره اول...

           برو به ادامه مطلب...



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


11 / 7 / 1391
ن : ما دو نفر

جملات پر معنا



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


23 / 6 / 1391
ن : ما دو نفر

شمس و مولانا

می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی.
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن. .........  در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


26 / 5 / 1391
ن : ما دو نفر

بزرگان چنین گفته اند...


اگر یکـــ سال ثمر از کاری را خواستی گندم بکار، اگر دو سال خواستی درخت بکار
اما اگر صد سال ثمر خواستی به مردم یاد بده
" كـنـفـوسیـوس -- Confucius "

 

سخن بزرگان,جملات آموزنده,سخنان قصار


هـر حـقـیـقــتی از سـه مـرحـلـه می گـذرد:
ابـتـدا، بـه مـسـخره گـرفـتـه مـیـشود
بـعـد بـه شـدتـــــ بـا آن مـخالـفـتـــــ مـیـشـود
و در آخـر، بـه عـنـوان امـری بـدـیهـی پـذـیـرفـتـه میـشـود.
" آرتورشوپنهاور "

سخن بزرگان,جملات آموزنده,سخنان قصار

 

در ادامه مطلب بقيه را بخوانيد. واقعا زيباست.....



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


22 / 5 / 1391
ن : ما دو نفر

آسمان باش..

 

 

 نه زمین باش و نه خاک
 که تو را خوار کنند.. 
وانگهی ذهن تو را پر، ز مردار کنند
آسمان باش که خلقي به نگاهت بخرند
وز پی دیدن تو ، سر به بالا ببرند



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ،


28 / 4 / 1391
ن : ما دو نفر

خدایا کفر نمیگویم

خدایا کفر نمی گویم،

پریشانم،

چه می خواهی تو از جانم؟!

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا!!

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی

به زیر پای نامردان بی اندازی

و شب آهسته و خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمی گویی؟!

خداوندا!!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه ی دیوار بگشایی

لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود

بگذاری

وقدری آن طرف تر

عمارت های مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای این سو و

آن سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می گویی

نمی گویی؟!

خداوندا

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت با خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه ی خلقت

از این بودن،

از این بدعت

خداوندا تو مسؤولی

خداوندا تو می دانی که انسان بودن

و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی می کشد آنکس که انسان

است و از احساس سرشار است . . .

 

                                       دکتر علی شریعتی

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


28 / 4 / 1386
ن : ما دو نفر

از زندگی چی فهمیدید؟

سلام بچه ها تو این پست در قسمت نظرات دوست دارم بگید که

"از زندگی چی فهمیدید. " خواهش میکنم تو یه جمله خلاصه کنید حرفتون رو.

این پست به صورت ثابت در صفحه اصلی خواهد بود.

اگه دوست داشتید اسمتون و سنتونم پایانش بگید.

مثل:

فهميدم روي هيچ عقيده اي تعصب نداشته باشم چرا كه چند سال بعد ممكنه برام مسخره و خنده دار بشه و هيچ عقيده اي رو مسخره نكنم چرا كه شايد سال ها بعد آرمان زندگيم بشه. 30 ساله

فهمــيده ام که هيچ وقت نبايد وقتي دستت تو جيبته روي يخ راه بري . 12 ساله

 
فهمــيده ام براي بدست آوردن چيزي که تا بحال نداشتي بايد بري کاري رو انجام بدي که تا بحال انجامش نداده بودي 36 ساله

فهمــيده ام که وقتي مامان و بابا سر هم ديگه داد مي زنند ، من مي ترسم . 5 ساله

فهمــيده ام که وقتي من خيلي عجله داشته باشم ، نفر جلوي من اصلا عجله ندارد . 20 ساله



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، ،


28 / 4 / 1391
ن : ما دو نفر

جملات پربار و زیبا از بزرگان:

آنکه نمی تواند از خواب خویش برای فراگیری دانش و آگاهی کم کند ارزش برتری و بزرگی ندارد . حکیم ارد بزرگ


لباس قدیمی را بپوشید ولی کتاب نو بخرید. آستین فلپز


کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شیوه خودسپری کنی. کریستوفرمورلی


دوستی با کسی که باورهایت را نمی پذیرد به جایی نخواهد رسید . حکیم ارد بزرگ


گنج هائی که در قلب هستند ، قابل سرقت نیستند. ضرب المثل روسی


هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می رسد. توماس کارلایل


اگر زندگی با تو سرناسازگاری دارد تو با او سازش کن. اسپارت


سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد . حکیم ارد بزرگ


یکی از ناشناخته ترین لذتها در زندگی حرف زدن با خویشتن است. فرانسیس رواتر



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


28 / 4 / 1391
ن : ما دو نفر

تخم مرغ زندگی

وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند ،

یک زندگی به پایان می رسد.


وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می شکند ،

یک زندگی آغاز می شود.


تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


27 / 4 / 1391
ن : ما دو نفر

علم و مسيح

بگذارید مشکلی که علم با عیسی مسیح دارد را شرح دهم:
استاد دانشگاه فلسفه که منکر وجود خداست، قبل از شروع کلاسش از یکی از دانشجوهای جدیدش می خواهد بایستد و بعد از او می پرسد:
تو یک مسیحی هستی، درسته پسر؟
دانشجو جواب می دهد : بله استاد هستم.
پس تو به خدا اعتقاد داری؟
 مسلماً ..

 

بقيه داستان را در ادامه مطلب بخوانيد



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ،


17 / 4 / 1391
ن : ما دو نفر

داستان کوتاه (پزشک خوش عاطفه

هرگز کسی را قضاوت نکنيد چون شما هرگز نميدانيد زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان ميگذرد يا آنان در چه شرايطی هستند ...

 

داستان در ادامه مطلب...



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


19 / 3 / 1391
ن : ما دو نفر

دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب...

  • اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه
  • گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهم 
  • گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم 
  • گفت: من رفتني ام!
    گفتم: يعني چي؟
    گفت: دارم ميميرم 
  • گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟ 
  • گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد. 
  • گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده 
  • با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟ 
  • فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گل ماليد سرش 
  • گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟ 
  • گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم 
  • کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن 
  • تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم 
  • خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم
  • اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت 
  • خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد 
  • با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن 
  • آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی 
  • سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم 
  • بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم
  • ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم 
  • گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم 
  • مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم 
  • الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم 
  • حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟ 
  • گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه 
  • آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟ 
  • گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!! 
  • يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟ 
  • گفت: بيمار نيستم!
    گفتم: پس چي؟ 
  •  
  • گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن:نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي 
  • مارفتني هستيم،مگه وقتش فرقي هم داره ؟
    باز خنديد و رفت، دل من رو هم با خودش برد! 

دوستان من هم رفتنی ام

 

مرا ببخشید از صمیم قلب...



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


3 / 3 / 1391
ن : ما دو نفر

حسین پناهی

درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده
 
و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود

درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته
 
و انسانها به دور خویش میگردند
 

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
 
دوست دارد زود به خدا برسد
 
و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم
 
تا به خانه خویش برگردم
 
و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم

آری شاد کردن دل مردم
 
همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

حسین پناهی




:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


27 / 2 / 1391
ن : ما دو نفر

تخصص

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد...

تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت :

من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم!

در حقیقت من آن را زنده می کنم!

حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!

جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت :
اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که
موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!
 
فرستنده: لعیا درخشان




:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ،


27 / 2 / 1391
ن : ما دو نفر

انسان واقعی کیست؟


 
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است.

اما نان دادن، کار بزرگان است...

( خواجه عبدالله انصاری )


:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


17 / 2 / 1391
ن : ما دو نفر

تفاوت انسانها

 

آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند

 

 

آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند

 

 

آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند

 

 

----------------

 

آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند

 

آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند

 

 

آدم هاي كوچك بي دردند


 -----------

 


آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

-

آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

 

 

آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند

 

 

آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

 

آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

 

آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند

 

 

 

--------------

 

 

آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

 

آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

 

آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند

 


آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند 

 

آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

 

 

آدم هاي كوچك مسئله ندارند

 

آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

 

 

 

آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند

 

 

آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند

 

فرستنده مطلب: لعیا درخشان



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ،


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سیب سبز زندگی و آدرس sibezendegi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در وبلاگ ما قرار میگیرد.